Page 15 - chaharfasl Berlin
P. 15
ادبــی
هرکهدرعشقنمیردبهبقایینرسد
هر که در عشق نمیرد به بقایی نرسد مرد باقی نشود تا به فنایی نرسد
تو به خود رفتی ،از آن کار به جایی نرسید هر که از خود نرود هیچ به جایی نرسد
در ره او نبود سنگ و اگر باشد نیز جز گهر از سر هر سنگ به پایی نرسد
عاشق از دلبر بیلطف نیابد کامی بلبل از گلشن بی گل به نوایی نرسد
سعی کردی و جزا جستی و گفتی هرگز بی عمل مرد به مزدی و جزایی نرسد
هر که را هست مقام از حرم عشق برون گر چه در کعبه نشیند به صفایی نرسد
خوان نهادهست و گشاده در و بی خون جگر لقمهای از تو توانگر به گدایی نرسد
ابر بارنده و تشنه نشود زو سیراب شاه بخشنده و مسکین به عطایی نرسد
سیف فرغانی
15 www.chaharfasl.de

